top of page

اعترافات مردی چنین دیوانه که با حیوانات می‌زیست

  • Writer: shakiba bahrami
    shakiba bahrami
  • Mar 13
  • 1 min read

Updated: Aug 15

ree

تصمیم گرفتم لابه‌لای غم‌های اِما، فرصتی دوباره به بوکوفسکی بدهم. اولین بار بوکوفسکی را با «عامه‌پسند» شناختم و بار آخرم هم بود. بوکوفسکی تبدیل شد به منفورترین نویسنده در لیست من.

با قهرمان بوکوفسکی ارتباط نمی‌گیرم. مترجم اما خوب ترجمه‌اش کرده است و در پشت کتاب نوشته: «در سال ۱۹۸۶ مجله‌ی تایم بوکوفسکی را مرشد فرودستان نامید» که باعث شد کتابی را که در دست دارم، با دید دیگری بخوانم.

همه‌شان کاکاسیاه بودند و وقتی وارد شدم، طوری منزجرانه نگاهم کردند که انگار نژادپرست بودم.

باز هم بوکوفسکی و قهرمانی که خودش است و انزجار من از این دسته تفکراتش... البته قلمش جاهایی هم زیباست. مثلا:

فکر کردم: «تازه کشته شده‌ان، اون لعنتی رو کشته‌ان. چطور می‌شه یه مرد رو از یه لاشه‌ی حیوون تشخیص داد؟ از کجا می‌فهمن من یه لاشه نیستم؟»

در کل شانس دوباره دادن به بوکوفسکی اشتباه نبود اما همچنان بر این عقیده‌ام که بوکوفسکی مال من نیست.


Comments


bottom of page