بیبی پیک
- shakiba bahrami
- Aug 16
- 1 min read
اولیتسکایا میداند چگونه داستان بنویسد. برای من، او نماد نویسندگی معاصر روسیه است. او از احساسات انسانها خوب مینویسد؛ مخصوصاً انسانهای بعد از شوروی.

در این داستانِ بلند (повесть) او از احساسات آنا فیودارُونا مینویسد. به نظر من این کتاب دربارهی اوست و نه سه چهار نسل از زنان یک خانواده. او مادری بیپروا و زورگو، دختری شکستخورده اما عاشق و نوهای سربههوا دارد.
داستان –به قول اولیتسکایا– با «انزوای زنانه»یِ آنا شروع میشود و مثل یک بیماریِ موروثی به زنان دیگر خانواده (حتی مور، مادرش) سرایت میکند. زورگویی(«ماده ببر آمادهی شکار») و نحوهی زندگی مور هم روی دیگران تاثیر میگذارد، هم روی خودش اما روی هیچکس بیشتر از آنا، دخترش، تاثیر نگذاشته است.
در نهایت، هیچی تدفینپارتی اولیتسکایا نمیشود.:)




Comments