top of page
پس نگری
چالش سی روز نوشتن، روز نهم: آسمانها
آدم با خودش میگوید:«آسمانها؟ چه ساده.» اما بعدتر وقتی سر انگشتانش را روی دکمههای کیبُرد میگذارد تا دربارهاش بنویسد، میفهمد آسمان،...
shakiba bahrami
May 221 min read


چالش سی روز نوشتن، روز هشتم: طبیعت
باد از میان نوازشهای تو بین تارهای گیسوانم رد میشود. دستانت جا مانده است روی بوی موهایم. من از میان مویرگهای قلبت رد میشوم اما چیزی...
shakiba bahrami
May 211 min read


چالش سی روز نوشتن، روز هفتم: کسی که دوستش دارم
نوشتن سخت است، آن هم دربارهی کسی که دوستش داری. نمیدانم از که بنویسم. بسیاری از دوستانم، یارم، خودم و... در ذهنم در رفت و آمدند....
shakiba bahrami
Feb 251 min read


چالش سی روز نوشتن، روز ششم: دلکندن
سیگار را آتش میزند و میگوید:«ولش کردم. مادر خوبی نبود.» میگویم:«بیانصافی نکن دیگه.» زیرچشمی نگاهی به من میاندازد و دوباره حلقههای...
shakiba bahrami
Feb 241 min read


چالش سی روز نوشتن، روز پنجم: عشق
میخواستم صورتش را نوازش کنم، در چشمانش خواندم که عصبانیتر از این حرفهاست. سعی داشتم توضیح بدهم که من او را دوست دارم اما پیش آمده است...
shakiba bahrami
Feb 241 min read


چالش سی روز نوشتن، روز چهارم: تنهایی
شنبه پیرزن در را باز میکند. نوهاش را میبیند و میگوید:«سلام عزیزم.» چهرهی نوهاش فرو میریزد مثل ماست از دست پیرزن و تبدیل میشود به...
shakiba bahrami
Feb 223 min read


چالش سی روز نوشتن، روز سوم: دوستی
نشسته بود توی آشپزخانه و کتاب میخواند. گفت:«اینجاش رو گوش کن: امروز عجب هوای خوبیست... گرم نیست... در چنین هوایی آدم دلش میخواهد...
shakiba bahrami
Feb 211 min read


چالش سی روز نوشتن، روز دوم: زندگی
سرش را از روی کاسهی دستشویی بلند کرد و با هق هق شدید، نفس عمیقی کشید. فکر کرد چرا دلش میخواست بمیرد. دوست داشت به تمام دلایلش فکر کند...
shakiba bahrami
Feb 212 min read


چالش سی روز نوشتن، روز اول: احساسات
نشسته بود زیر پلهها و انگار قلبش را توی مشتش گرفته باشد، دستانش را جمع کرده بود روی سینهاش. چشمانش از اشک خالی بود گویی از درون اشک...
shakiba bahrami
Feb 192 min read
bottom of page
